نوعی وسیلۀ بازی کودکان دارای پلکان و یک سطح صاف شیب دار، جای لیز و سراشیب، جای سر خوردن زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، چچله، چپچله، لخشک
نوعی وسیلۀ بازی کودکان دارای پلکان و یک سطح صاف شیب دار، جای لیز و سراشیب، جای سُر خوردن زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، چَچَلِه، چَپچَلِه، لَخشَک
سرفان. سرفه کنان: پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف زرگر فرونشاند کرف سیه به سیم من باز برفشانم سیم سره به کرف. کسایی مروزی
سرفان. سرفه کنان: پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف زرگر فرونشاند کرف سیه به سیم من باز برفشانم سیم سره به کرف. کسایی مروزی
دهی از دهستان ززو ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 166تن سکنه و آب آن از قنات است. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان ززو ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 166تن سکنه و آب آن از قنات است. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
سرو راست. سرو کشیده، قامت بلند. قامت راست: سهی سروش از خم کمان دار شد تهی گنجش از در گران بار شد. اسدی. ای سهی سرو ندانم چه اثر ماند از تو تونماندی و در آفاق خبر ماند از تو. خاقانی. سحرگه آن سهی سروان سرمست بدان مشکین چمن خواهند پیوست. نظامی. بر شاپور شد بی صبر و سامان بقامت چون سهی سروی خرامان. نظامی
سرو راست. سرو کشیده، قامت بلند. قامت راست: سهی سروش از خم کمان دار شد تهی گنجش از در گران بار شد. اسدی. ای سهی سرو ندانم چه اثر ماند از تو تونماندی و در آفاق خبر ماند از تو. خاقانی. سحرگه آن سهی سروان سرمست بدان مشکین چمن خواهند پیوست. نظامی. بر شاپور شد بی صبر و سامان بقامت چون سهی سروی خرامان. نظامی